- ستم کشیده
کسی که به او ظلم و ستم شده، مظلوم، ستمدیده
معنی ستم کشیده - جستجوی لغت در جدول جو
- ستم کشیده (فَ یِ تَ / تِ)
ستم دیده. رنج دیده:
هر یک چو غریب غم رسیده
از راه زمان ستم کشیده.
نظامی
هر یک چو غریب غم رسیده
از راه زمان ستم کشیده.
نظامی
- ستم کشیده
ستم دیده مظلوم، محنت دیده رنج کشیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشیدن و امتداد دادن سیم برق یا تلفن یا تلگراف از جایی به جای دیگر و وصل کردن آن، سیم کشی کردن
(شُ دَ)
لغت نامه دهخدا
ستم بردن. جور کشیدن. انظلام:
اگر از قیاس جان را جگر آهنین نبودی
نتواندی کشیدن به ستم دل چو سنگش.
خاقانی.
چه ستم کو نکشد از شب دیجور فراق
تا بدین روز که شبهای قمر باز آمد.
سعدی (خواتیم)
اگر از قیاس جان را جگر آهنین نبودی
نتواندی کشیدن به ستم دل چو سنگش.
خاقانی.
چه ستم کو نکشد از شب دیجور فراق
تا بدین روز که شبهای قمر باز آمد.
سعدی (خواتیم)
تمام ناکشیده (تیغ شمشیر تیر و غیره) : (بجای دیگرم ای ساقی از غلاف برآر که تیغ نیم کشیده است نیم مستی من) (قاسم مشهدی آنند)
نصب سیم و تجهیزات وابسته برای ایجاد یک مدار یا شبکه تازه، چرک کردن زخم در اثر آب آلوده یا سرما
جورکشیدن، تحمل ظلم کردن، ناروا دیدن، ستم دیدن
متضاد: ستم کردن
متضاد: ستم کردن
